سفارش تبلیغ
صبا ویژن
log
منتظر و دلتنگ مولا

میخواستم بابت هر گناهی شمعی روشن کنم

سوختنش را ببینم و جهنم را یاداور شوم

 اما گناهانم انقدر زیاد بودند که ترسیدم

 ترسیدم دنیا را به اتش بکشم!

 
خدایـــــــــــــا

 

*بابت هرشبی که بی شکر سر بر بالین گذاشتم

**بابت هر صبحی که بی سلام به تو اغاز کردم

***بابت لحظات شادی که به یادت نبودم

****بابت دردسرهایی که فقط به یاد تو افتادم

*****بابت هر قفلی که در دست دیگری به دنبال کلیدش گشتم

******بابت هر دلی که شکستم

*******بابت هر گره که به دست تو باز شد و من به شانس نسبتش دادم

********بابت هر لحظه که تو را فراموش کردم

 

خـــــــــــدا یا منو ببخش






نوشته شده در تاریخ سه شنبه 92 تیر 18 توسط ملیکه حیدری

گفتم شبی به مهدی بردی دلم ز دستم       من منتظر به راهت شب تا سحر نشستم

گفتا چه کار بهتر از انتظار جانان                  من راه وصل خود را بر روی تو نبستم

گفتم دلم ندارد بی تو قرار و آرام                  من عقده ی دلم را امشب دگر گسستم

گفتا حجاب وصلت باشد هوای نفست          گر نفس را شکستی دستت رسد به دستم

گفتم ببخش جرمم ای رحمت الهی              شرمنده تو بودم شرمنده تو هستم

گفتا هزار نوبت از جرم تو گذشتم                 اعمال تو بدیدم چشمان خود ببستم

اما مباش نومید از خانه امیدم                     من کی دل محب شرمنده را شکستم؟






نوشته شده در تاریخ سه شنبه 92 تیر 18 توسط ملیکه حیدری
مرجع دریافت ابزار و قالب وبلاگ
By Ashoora.ir & Blog Skin